فیلم The Godfather 1972

پدرخوانده یک فیلم جنایی آمریکایی است که در سال ۱۹۷۲ به کارگردانی فرانسیس فورد کوپولا ساخته شد. داستان فیلم بر اساس رمانی به همین نام از ماریو پوزو ساخته شده و حول محور خانواده کورلئونه تحت نظر پدرسالار ویتو کورلئونه می‌چرخد. در این فیلم بازیگرانی همچون مارلون براندو، آل پاچینو، جیمز کان، رابرت دووال و دیگران نقش آفرینی می‌کنند.

فیلم با تمرکز بر دوران ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۵، ارائه داستان زندگی خانواده کورلئونه و تبدیل شدن مایکل کورلئونه به رهبر مافیا را به تصویر می‌کشد.

جزئیات فیلم پدرخوانده The Godfather  

تاریخ انتشار: 24 مارس 1972 (آمریکا)
کارگردان: فرانسیس فورد کوپولا
تهیه‌کنندگان: فرانسیس فورد کوپولا، البرت اس. رودی
به اقتباس از: پدرخوانده
توزیع‌کننده: پارامونت پیکچرز، فیلمفلکس

پدرخوانده یا The godfather از انتشار خود به سرعت موفقیت‌آمیز شد و به پرفروش‌ترین فیلم سال ۱۹۷۲ تبدیل شد. این فیلم مورد استقبال خوب منتقدان و مخاطبان قرار گرفت و به خاطر نقش‌آفرینی براندو و آل پاچینو و کارگردانی کوپولا، فیلم‌نامه، فیلم‌برداری، تدوین و موسیقی تحسین شد.

جوایز فیلم پدرخوانده یا The godfather

پدرخوانده برنده سه جایزه اسکار برای بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش اول مرد (براندو) و بهترین فیلم‌نامه اقتباسی (پوزو و کوپولا) شد و همچنین برای هفت جایزه اسکار دیگر نامزد شد.

این فیلم از نظر فرهنگی، تاریخی و زیبایی‌شناختی بسیار تأثیرگذار بوده و به عنوان یکی از بزرگ‌ترین فیلم‌های ساخته‌شده در ژانر گنگستر شناخته شده است. همچنین در فهرست ملی ثبت فیلم کتابخانه کنگره ایالات متحده حضور دارد و به عنوان دومین فیلم بزرگ سینمای آمریکا رتبه‌بندی شده است.

به دلیل موفقیت پدرخوانده، دو دنباله‌ی دیگر با عناوین “پدرخوانده: قسمت دوم” (۱۹۷۴) و “پدرخوانده: قسمت سوم” (۱۹۹۰) منتشر شدند.

خلاسه داستان پدرخوانده یا The godfather

در جشن عروسی کانی، دختر دون ویتو کورلئونه و کارلو ریزی، در لانگ بیچ نیویورک، لانگ آیلند در تابستان ۱۹۴۵ آغاز می‌شود. در این جشن، جانی فونتن، خواننده‌ای که از دون کورلئونه درخواست نقشی در فیلمی را دارد، خود را معرفی می‌کند.

مایکل، کوچک‌ترین پسر دون، که از جنگ جهانی دوم بازگشته‌است، با دوست‌دخترش وارد جشن عروسی می‌شود و تام هاگن، وکیل خانواده که محرم اسرار آن‌هاست، نیز به جشن می‌پیوندد. هاگن به هالیوود می‌رود و از رئیس استودیو، ولتز، درخواست می‌کند تا جانی فونتن را در فیلم به بازی بخواند.

اما ولتز این پیشنهاد را رد می‌کند و به دلیل رابطهٔ فونتن با هنرپیشه‌ای جوان، که به دست وی ستاره‌ای شده بود، او را سرزنش می‌کند و از خانه‌اش اخراج می‌کند. صبح روز بعد، ولتز در تخت‌خواب خود سر بریدهٔ اسب اصیلش را می‌بیند که ارزش زیادی داشت.

3.9/5 - (38 امتیاز)