سریال هیولا داستان خانواده ثروتمند و بانفوذ «کامروا» را روایت می کند. کامران کامروا، همسرش ژاله و پسرشان در دنیایی مملوء از ثروت و تجمل زندگی می کنند. آنها آنقدر غرق در ثروت و رفاه هستند که کوچکترین درکی از زندگی و شرایط طبقات دیگر و بالاخص طبقه فرودست جامعه ندارند! اما ناگهان، زندگی سراسر خوشبختی آنها با وقوع اتفاقی شوکه کننده از هم فرو می پاشد و مقدمه ای بر اتفاقات پسین سریال می شود.
داستانی طنز دارد و بازیگران محبوبی در آن بازی کردهاند. پژمان جمشیدی به عنوان نقش اول در نقش پسر ننه گوهر به عنوان پزشک است که داستان حول زندگی او می چرخد. پیشنهاد می شود از طنز دیگر پژمان جمشیدی به نام سریال آفتاب پرست دیدن کنید.
در روزگاری هستیم که همه موجودات از سیارات مختلف به مریخ سفر میکنند و اتفاقات عجیب و غریبی برای هر یک از شخصیت های سریال اتفاق می افتد که ...
بهمن مردانی بعد از ۲۵ سال برای پیدا کردن عشق گمشده اش به تهران باز میگردد.
«زنهار که طراز و طریقت گم شده و مجاز و حقیقت به هم آمیخته. سهم رعیت کابوس است و سهم سلطان تخت طاووس. کجاست تدبیر کریم خان که تاج شاهی پس بگیرد از ما ندانم کارها؟ کجاست شمشیر نادر که انتقام بکشد از ما خراب کارها؟ مملکت آشفته است و امیرکبیر در گور خفته است. هر نامی آبستن ننگ است و هر صلحی آبستن جنگ. آدمیزاد قبله عالم هم که باشد پناه می خواهد. قلعه ای می خواهد که جان پناهش باشد. برای اولاد آدم هیچ قلعه ای محکم تر از عشق نیست. بدهید همه جا جار بزنند که: ایهالناس! دیروز در حوالی تجریش، پادشاه شما عاشق شد…»