یکی از ویژگیهای جالب فیلم “خیلی دور، خیلی نزدیک” این است که با وجود اینکه یک فیلم قصهگویی کلاسیک نیست، اما خلاصه داستان آن را میتوان به این صورت شرح داد: دکتر محمود عالم، جراح برجسته مغز و اعصابی که در گرفتاری کار و روابط کاری و دغدغههای خود است، به یاد نمیآورد که پسر نوجوانش سامان روز تولدش را دارد. در این روز، به تعهد خود به پسرش، که دانشجوی نجوم است، از طریق خرید تلسکوپ، عمل میکند، اما به خانه برمیگردد و جشن تولد به پایان رسیده است. در این میان، پسرش به همراه دوستانش به کویر برای رصد ستارهها رفتهاند. چند ساعت پیش، دکتر عالم خبر دردهای سر شدید پسرش را شنیده بود و به او گفته شده بود که دچار تومور مغزی است. پس از رفتن همسر دوم و پسر کوچکترش به سفر اصفهان و کیش، دکتر عالم سوار بر خودروی بنز خود به کویر میرود تا فرزندش را پیدا کند، تلسکوپ را به او بدهد و با او نزدیکی بیشتری داشته باشد. اما در این سفر، دکتر عالم با تغییراتی در نگاه خود به جایگاه خود و شرایط پیرامونش مواجه میشود.
پس از نمایش فیلم “خیلی دور خیلی نزدیک” در بیست و سومین جشنواره فیلم فجر، منتقدان سینمای ایران بلافاصله تفاوتهای اساسی این فیلم با آثار دیگر جریان معناگرا را متوجه شدند. در شماره ۳۲۹ ماهنامه فیلم (اسفند ۱۳۸۳) که به بررسی آثار بیست و سومین دوره جشنواره فجر اختصاص داشت، برخی از نظرات منتقدان این نکته را تأیید میکنند.
اولین نفر باشید دیدگاهی ثبت میکند
دیدگاه های کاربران